من و تنهایی

ساخت وبلاگ
" یه بار محمد گفت یه خاطره ی خوب از زندگیت تعریف کن . چیزی نگفتم . گفت وقتی نمی تونی یه خاطره ی خوب از زندگیت تغریف کنی . یعنی زندگی خوبی نداشتی . من خاطره ی خوب زیاد دارم . اما هیچکدومشون پایان خوب نداشتن . خاطره های خوب در واقع پایان های خوب هستن . یه روز به گوشیم نگاه کردم دیدم هقتصد و بیست تا شماره تو گوشیمه که اگه به هر کدومشون زنگ بزنم با خوشحالی جوابم و میدن . اما این هفتصد و بیست تا شماره ی تو گوشیم چیزی از تنهاییم کم نمی کنه . می تونم با تک تکشون حرف بزنم و حرفای همشونم گوش کنم . اما اون آدمی که بخوام پیشش باشم و حرف نزنم و ندارم . این میشه تنهایی . وقتی که کسی رو نداری که باهاش بشینی و حرف نزنی و خوشم بگذزه. اگه درد فقط حرف زدنه تو تاکسیم میشه با راننده و مسافرا سر حرف و باز کرد . "

چرا هیشکی بر نمی گرده؟...
ما را در سایت چرا هیشکی بر نمی گرده؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jamaandeh بازدید : 208 تاريخ : شنبه 27 بهمن 1397 ساعت: 22:31