کنام پلنگان و شیران

ساخت وبلاگ

محله ی ما پلنگ ندارد.

اگه بخوای کل تهران و چند تا منطقه در نظر بگیری.قسمت شمالیش زادگاه زیستن پلنگان و شیرانه خال خالی چند متریه دوبلکسه. ولی تو محله ی ما به خاطر هجوم آدم های متوسط نشین سنتی پلنگ ها نمیتونن زندگی کنن.چون دووم نمیارن و میمیرن.
اما تو همسایه بغلی ما چند وقتی هست سه تا پلنگ زندگی می کنن. با فاصله ی سنی کم .همه هم نوشکفته و جوان و زیبا. بعد شما فکر کن در این محل که تمام آدم هاش یا مشکی می پوشن یا خاکستری این سه پلنگ تمام رنگ های جهان تو لباس هاشون هست.مثلا شال قرمز و موی بلوند عقدی و تیشرت سبز و مانتوی جلو باز زرد و شلواره به نفش.البته شلوارک.چون دیگه چیزی به نام شلوار در تهران وجود خادجی نداره.این که دارم میگم بد نیستا.دمشون هم گرم.دارم مقدمه می چینم برای چیزه دیگه.
آره خلاصه شما فکر کن حضور این سه پلنگ رنگی که به اشتباه در جایی اشتباه در حال زیست هستن چقدر موقعیت های کمدی تو محله ایجاد می کنه.یعنی شما حتی از گوگل ارت هم نگاه کنی تهران و محله ی ما رو میتونی پیدا کنی.حتی کوچه مون و. می بینی یه جایییش پر پلنگ های رنگی.بعد تو یه جای دیگه ش تا پلنگ جا مانده از دسته شون انگار دارن برای خودشون می چرخن.
سه تا نقطه ی رنگی که هر وقت از خونشون بیرون میان کل محله دچار چالش مانکن میشن.تمام آدم هاش.مکانیکه وامیسه و بقاله و آرایشگره و رستورانیه و خیاطه با دهان باز و خیره.همه وامیسن به نگاه به این بندگان خوب خدا.از نوع شدید.محله تو یه سکوت عجیبی فرو میره که آدم خوف ورش میداره.
اینارو گفتم که بگم صبحی که از خونه اومدم بیرون دیدم ماشین یکی ازین پلنگ ها افتاده تو جوق آب.و هیچکی هم نیست کمکش کنه و این بنده ی خدام با این تیپ چیتان پیتان خیره به افق داشت میزد تو سرش.من چکار کردم؟ آفرین.همونی که انتظار داری.آستین ها رو زدم بالا و با پخش آهنگ آقا خودش خوب میدونه..که ما اون و از رودخونه...درش آوردیم..بیرون آوردیم..آوردیمش توی خونه.ماشینش و از تو جوق آب دراوردم و با کلی تشکر و اینا راهی شدیم.و تو باور کن اگه جای ایشون یک مرد سه بیل کلفت هم بود باز من این کار و انجام میدادم.
حالا غروبی که برگشتم ایشونم با من برگشت.تو کوچه یه ربع فقط داشت سلام و تشکر می کرد دوباره.و تمام نر های تو محل جوری نگام می کردن که انگار خوش به حال شهاب.چه طوری مخ این پلنگ و که محل سگ به ما نمیده رو زده؟ و اونا نمیدونن راه درست در این رابطه پاکدامنی بوده :)) . ولی جدن من که چشم و دل سیر و سر پایین و متاهل و متعهد و خجالتیم.ولی می خوام بگم همیشه همه دنبال اهداف شوم نیستن.البته نه اینکه من عاشق زیبایی نباشما.دیگه اینستام و پیج های نودی که الان به 6 هزار تا رسیده معرف حضور هست.ولی میخوام بگم هرچیز جا و مکانی داره.آدم با چشماش مزاحم دختر همسایه نمیشه که دوست داره و جرات که تو جایی متفاوت زیست کنه.از قدیم گفتن آدم باید هوای همسایه ش و داشته باشه.مخصوصا اگه پلنگ باشه.

+  دوشنبه یازدهم اسفند ۱۳۹۹    جا مانده  | 
چرا هیشکی بر نمی گرده؟...
ما را در سایت چرا هیشکی بر نمی گرده؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jamaandeh بازدید : 146 تاريخ : چهارشنبه 13 اسفند 1399 ساعت: 23:34